عروسكم آيساعروسكم آيسا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

آیسا,عروسک قشنگم

روز تولد گل مامان

1391/4/2 17:02
نویسنده : مامان مژگان
514 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم تو در یک روز زیبای بهاری (٢٠فروردین)در بیمارستان اردیبهشت شیراز متولد شدی.وای خدایا چه روزی بود...صبح زود ساعت 6با مامان بزرگ و بابایی راهی بیمارستان شدیم.چه حال عجیبی داشتم.از یک طرف دوست داشتم زودتر صورت ماهتو ببینم اما از طرف دیگه از عمل میترسیدمنگرانتو بیمارستان یک اتاق خصوصی گرفتیم.اتاقمون روبروی ایستگاه پرستاری بود.لباس عمل پوشیدم و با مامان بزرگ تو اتاقمون در انتظار نشستیم.دکترم خانم جامعی اون روز 2تا عمل داشت.من عمل دومش بودم.بالاخره نوبت من شد.تو ریکاوری که بهوش اومدم سراغتو گرفتم پرستارگفت که حالت خوبه.وقتی منو بردن تو بخش باز هم تو نبودی.بعد از حدود10دقیقه تو رو آوردن. اصلا باورم نمیشد که تو بچه ی من باشی.یه دختر ناز و تپل مپل .وزنت ٣کیلوو ٧٥٠گرم بودو قدت ٥٠سانت .ازت ممنونم که منو مامان کردی دختر عزیزم.لبخندلحظه ی تولد(درون دستگاه گرم کننده)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

خاله هدي ياسمين زهرا و محمد كوچول
30 خرداد 91 21:20
واي عزيزم مباركه!! يه شيرازي يافتم! خيلي جالبه، ياسمين زهرا و محمد كوچول ماهم توسط خانم دكتر جامعي به دنيا اومدن البته توي بيمارستان دنا.
ياسمين الان يكسال و يكماهه است و محمد كوچول چهارماهه. البته محمد قرار بود 17 فروردين به دنيا بياد كه 30 بهمن 90 يعني 47 روز زودتر به دنيا اومد. يعني فقط سه روز از آيسا خانوم بايد بزرگتر مي بود ولي الان دوماه بزرگتره احتمالا توي مطب خانم دكتر جامعي مامانشو ديدين


خاله هدي ياسمين زهرا و محمد كوچول
30 خرداد 91 21:20
بياين به ما هم سربزنين همشهري
سپیده
30 خرداد 91 23:44
سلام خانمی. وقتی گفتی عمل اشک تو چشمام اومد. اخه زن داداشم هم درد طبیعی رو کشید هم سزارین.
به وبلاگ منم سر بزن و با نظراتت دلگرمم کن.