اولین سفر آیسا کوچولو
آیسای عزیزم ما هفته ی آخر شهریوربرای جشن عقد عمه فرشته به سفر شمال(گلوگاه) رفتیم و این سفر اولین مسافرت تو بود.البته بابایی زیاد مرخصی نداشت و مجبور شدیم زود برگردیم.چون راه خیلی طولانی بود تو یه کم اذیت شدی و تو این سفر به علت سردی هوا سرما خوردی وهنوز هم خوب نشدی.دختر نازم مامانی کلی ازت عکس گرفتم تا بعدها واست خاطره بشه و اما چند تا از عکس ها:
آیسای عزیزم وقتی ما کنار دریا در بندر ترکمن بودیم اتفاقی افتاد که همه رو خیلی نگران کرد.تو بعد از اینکه کلی ازت عکس گرفتیم و خوشحالی کردی دچار نفس تنگی شدی و نمیتونستی به درستی نفس بکشی.مردم اون منطقه میگفتن که فشار دریا تورو گرفته.وقتی که تو رو از دریا دور میکردیم حالت خوب میشد.خلاصه کلی حال ما رو گرفتی و نگرانمون کردی.بعد که حالت بهتر شد ما میخواستیم بستنی بخوریم و تو هم تو بغل بابایی بودی.انقدر دست و پا زدی و دهنت رو باز کردی که بابایی دلش واست سوخت و با وجود سرما خوردگیت برای اولین بار یه کم بستنی بهت داد واااااای که چه قدر دوست داشتی.الهی فدای اون بستنی خوردنت بشم مامانی
اینم ازاولین مسافرت دختر کوچولوی مامان