آیسا در پارک
آیسای عزیزم دیروز من و تو وبابایی به پارک رفتیم.تو دیگه مثل قبل که کوچولو بودی بی تفاوت نبودی و با کنجکاوی به همه چیز نگاه میکردی.باد می اومد و تو با خوشحالی چشمهای قشنگت رو می بستی و می خندیدی.آخرش هم خوابت برد و ما برگشتیم.این هم چند تا عکس از رفتن عزیز مامان به پارک:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی