عروسكم آيساعروسكم آيسا، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره

آیسا,عروسک قشنگم


        

niniweblog.com

آیسا " ماه آسمان زندگیمان "

خانم شدن دختر مامانی

عسل مامان مدتهاست که وبت آپدیت نشده آخه تو نمیذاری.به محض روشن کردن کامپیوتر فوری تو میای رو صندلی میشینی و به من اجازه ی دست زدن به کامپیوتر رو نمیدی.مدتیه که دچار توهم شدی که همه چیز مال خودته و میگی مال خودمه.از وسایل داخل خونه بگیر تا وسایل خونه های دیگه و مغازه ها و بچه های دیگه و ... آیسای عزیزم بهتره از خانم شدنت بگم که بعد از 2سالگی از زمین تا آسمون فرق کردی و یه دفعه خیلی بزرگ شدی.دیگه کاملا پوشک رو گذاشتیم کنار چون دختر ناز مامانی مبره دستشویی و کارش رو میکنه. پستونک رو هم گذاشتی کنار.آخه من سر پستونکت رو با قیچی بریدم و وقتی موقع خواب سراغش رو گرفتی بهت دادمش و تو با تعجب بهش نگاه کردی و گفتی که خراب شده.تو دهنت کردی و دیدی...
26 خرداد 1393

جشن تولد 2 سالگی آیسا

عزیز دل مامان 2 سالگیت مبارک. انشاا... 120 سالگیت رو جشن بگیریم.اصلا باورم نمیشه که دو سال از به دنیا اومدنت گذشته باشه و گل مامان 2ساله شده باشه.خییییییییییییییییییییییییلی دوستت داریم عروسکم.              جشن تولدت رو 15 روز زودتر یعنی 5فروردین گرفتیم.عکسهای آتلیه ات هنوز آماده نیست اما عکسهایی که خودم ازت گرفتم رو فعلا میذارم تا اونا آماده بشه.                                                           ...
21 فروردين 1393

نوروز 93

با سلام خدمت همه ی دوستان نی نی وبلاگی:       سال نو رو به همه تبریک میگم و امیدوارم سال خوبی رو آغاز کرده باشید.                                                                                                                                                 &nbs...
9 فروردين 1393

23 ماهگی عروسکم

آیسای عزیزم 23 ماهگیت مبارک باشه گلم انقدر این روزها سرم شلوغه و کار دارم که با زحمت تونستم برات بنویسم.همیشه روزهای آخر سال همه ی کارها هول هولکی انجام میشه تا قبل از سال جدید تموم بشه.تو هم که انقدر شیطونی میکنی که دیگه وقتی برام نمیمونه.کمتر از یک ماه دیگه تولد 2 سالگیت هست و من برای تولدت اشتیاق خاصی دارم.عسل مامان تو دیگه حسابی بزرگ شدی :کلی میتونی حرف بزنی و حتی جمله بگی.حدود 3 هفته ای هست که تو اتاق خودت تنها میخوابی البته من اول میخوابونمت بعد میزارمت تو اتاقت.دیگه وقتایی که بیداری و خونه هستیم پوشکت نمیکنم و تو خودت بهم خبر میدی که جیش داری و من از این بابت خیلی خوشحالم البته شیطونیات هم مثل خودت بزرگ شده.وقتی بیرون میریم همش دوست ...
25 اسفند 1392

21 ماهگی دخترم آیسا

بازهم یک ماه دیگر گذشت و آیسای خوبم تو 21 ماهه شدی.21 ماهگیت مبارک نفس مامان دیگه شمارش معکوس شروع شده تا 2 سالگی قند عسل مامان.تو حرف زدن خیلی پیشرفت کردی و تقریبا همه ی کلمه ها رو دست و پا شکسته میگی بعض از کلمه ها رو هم کاملا درست تلفظ میکنی و من عاشق حرف زدنتم.تو این ماه چندین بار برف بارید و حالا تو کاملا برف رو میشناسی.کلی برف بازی کردی و غیر از بازی تو خونه یک روز هم من و تو وبابایی به سپیدان رفتیم و کلی با هم برف بازی کردیم. و اما عکسهای عروسکم:                                                       ...
23 دی 1392

20 ماهگی شیطون بلای مامان

آیسا جونم 20ماهگیت مبارک.الان 2ماهه که واست چیزی ننوشتم چون توبهم اجازه ی نوشتن ندادی.انقدر شیطون شدی که لحظه ای نمی تونم تنهات بذارم.از صبح باید پا به پات بدوم.وقتی هم که بعد از ناهار میخوابی منم از فرط خستگی بیهوش میشم.حالا هم در اتاق رو از داخل قفل کردم و گذاشتم هر کاری دلت میخواد بکنی تا بتونم بنویسم(اتاق چه دیدنی شده).توی این مدت تو واکسن 18 ماهگیت رو زدی و من از شر واکسن هات تا 6 سالگی خلاص شدم.حدود یک روز تب کردی و شل شلی و آروم راه میرفتی.چند روز تعطیلی تاسوعا و عاشورا به کنگان خونه ی خاله مستانه رفتیم و کلی تو دریا آب بازی کردیم.تو هم عاشق آب بودی و کلی خوش گذشت. حالا از شیطونی هات بگم:از روی مبل میری بالا و میری روی اپن آش...
21 آذر 1392

18 ماهگی دخمل مامان

دخمل قشنگم 18ماهگیت مبارک.هر چی فکر میکنم هنوزم باورم نمیشه که تو دختر من باشی و یا اینکه من مادر شده باشم.اما تو این ماه که تو همش میری و میای منو صدا میکنی و همش کلمه ی مامان از دهنت نمی افته منو بیشتر به فکر فرو میبره که یعنی من راست راستکی مامان هستم.اونم مامان یه دختر بچه.اونم یه دختر به نازی آیسای عزیزم.واااای نه این همه خوبی در باورم نمیگنجه.خیلی ازت ممنونم که منو به عنوان مادرت انتخاب کردی.خیلی خیلی دوست دارم و خوشحالم که داری روز به روز بزرگتر و عاقلتر میشی. عزیزکم تو این ماه شیطنت هات خیلی بیشتر شده و دیگه هچ چیز از دست تو در امان نیست.همش کارت شده بهم ریختن همه ی وسایل اتاقت.هر چقدر مرتبش میکنم تو چشم به هم زدنی بهمش میریزی....
22 مهر 1392